کودک هنگام تولد با توانش های حسی مجهز است. در این مقاله می خواهیم بدانیم احساس و ادراک چیستند؟ چگونه انجام می گیرند؟ چگونه رشد می کنند؟ و چگونه می توان به رشد طبیعی و سالم آنها کمک کرد؟
هر موجود زنده- هر اندازه هم کوچک باشد- زندگی مستقلی دارد. لیکن همواره از محیط متأثر می شود و چون محیط از اشیایی مفید و مضر تشکیل یافته است به این سبب، موجود زنده برای بقای خود، به شناخت آنها نیازمند است زیرا موفقیت فرد در زندگی، به میزان استعدادش برای مبارزه و غلبه بر این محیط، و میزان تعدیل رفتار خود بر وفق مقتضیات آن بستگی دارد.

ما وقتی احساس می کنیم که اطلاعات با گیرندگان حسی ما تماس پیدا می کنند. مرکز این تأثر یکی از مراکز حسی است که در قشر مخ قرار دارد. بدین ترتیب که سلولهای حسی موجود در اعضای حسی از محرکهای عالم خارج، متأثر می شوند و این تأثر به وسیله ی اعصاب مخصوص هر حس، به مراکز نامبرده منتقل می شود.

انعکاسی را که در این مراکز پیدا می شود «احساس» می نامند. بلافاصله ما می توانیم این احساس خود را تعبیر کنیم یعنی چیز محسوس را بشناسیم، این شناختن نیز «ادراک» (perception) یا «ادراک حسی» نامیده می شود. به عبارت دیگر، ادراک تعبیر و تفسیر چیزی است که احساس شده است. بنابراین، ادراک عمل پیچیده ای است که احساسهای گوناگون را تفسیر، تعبیر و تنظیم می کند. مثلاً چشم عضو حسی است که با آن اشیاء را می بینیم و دیدن، وظیفه ی این حس است. آگاهی شخص به آنچه می بیند و به ارتباط آن به اشیای دیگری پی می برد، ادراک حسی است.

.البته، باید دانست که تقسیم عمل ذهن در این نوع موارد به دو عمل «احساس» و «ادراک» یک تقسیم ظاهری و ساختگی است زیرا هر دو در آن واحد انجام می گیرند و احساس تنها و محض، جز در مواقع بسیار کم مانند حواس پرتی یا اختلال حواس و در کودکان نوزاد رخ نمی دهد.
«ادراک حسی» تنها وسیله ی ارتباط موجود زنده با عالم خارج است. مثلاً وقتی او می تواند بخورد که ادراک کند چیزی در محیط خارج برای خوردن وجود دارد. و زندگی خود را وقتی محفوظ می دارد که وجود خطرهایی را در جهان خارج ادراک کند. از این رو، پیشوایان آموزش و پرورش جدید، مربیان را به رعایت اصل «تعدد تجربه و آگاهی فرد» می خوانند. بدین معنا که برای کودکان و نوجوانان محیطی را آماده سازند که از لحاظ محرکها و احساسها غنی باشد و تجارب متعددی در اختیار ایشان بگذارد تا به این وسیله به فعالیت حواس ایشان کمک کنند و موجب تکامل شخصیت آنان شوند.
روی همین اصل، تربیت حواس کودک از جمله هدفهای اصلی آموزش و پرورش جدید است، و اینکه میدان آموزش «سمعی و بصری» روز به روز وسیعتر می شود به علت فایده و اهمیتی است که در تربیت صحیح کودک از لحاظ روان شناسی دارد، چه اگر حواس کودک وظایف خود را بهتر و به موقع انجام ندهند او با زیانهای زیادی مواجه خواهد شد، زیرا دیگر نمی تواند مستقیماً با محیط خود ارتباط پیدا کند. چنانکه کری کلی و جزیی، رشد گویایی کودک را به تعویق می اندازد و میان او و پیشرفت مورد انتظار خود و جامعه اش مانع می شود.
هر حسی را نیز میزان و مجال فعالیت خاص و محدودی است. چنانکه- مثلاً- چشم نمی تواند تمام امواج نور پخش شده در جهان را ببیند، گوش از احساس تمام امواج صوتی محیط عاجز است؛ همچنین سایر حواس بیش از استعداد فطری خود نمی توانند فعالیت کنند و علم ما نسبت به عالم خارج با همین حدود حسی، متناسب است. به همین سبب است که عالم محسوس کودک با عالم اشخاص بالغ و دنیای انسان با دنیای حیوانات اختلاف دارد.
با توجه به اهمیت حواس در زندگی بشر، معلمان و مربیان را ضروری است که به روشهای گوناگون و متعدد، در تربیت حواس کودکان در دوران رشد و نمو آنها بکوشند تا ایشان بتوانند از حواس خود برای کسب علم و معرفت، خوب استفاده کنند.